جنگهای لفظی که چاشنی فوتبال بود، آن قدر زیاد شده که برنامه 90 مجبور است به سرعت پخش خلاصه بازیها را تمام کند و بیشتر وقتش را به بازتاب آنها اختصاص بدهد؛ این تنشها بخش جدانشدنی فوتبال هستند و همیشه بودهانداما تولد برنامههای تخصصی فوتبال در رادیو و تلویزیون و رشد ناگهانی تعداد نشریات ورزشی، وسیلهای شد که آنها راحتتر به گوش و چشم مردم برسند. شرایط جدید، سانسور کردن این اتفاقات را غیرممکن کرد و برخی که شهرت طلبتر بودند، وسوسه شدند که با جنجال به چهره اول این تریبونهای جدید تبدیل شوند.زنگ خطر خیلی زود به صدا درآمد، ولی راهحلی که برای متوقف کردن این جریان در نظر گرفته شد سطحی و شعاری بود؛ اضافه کردن پیشوند فرهنگی به نام باشگاهها.
باشگاهها به سرعت تبدیل به باشگاههای فرهنگی - ورزشی شدند. برای معنیدار کردن پیشوند جدید هم برنامههای خیرخواهانه ترتیب دادند و بازدیدهای مختلفی برای بازیکنان در نظر گرفتند؛ همه اینها حرکات ارزشمندی بودند، ولی هیچ کمکی نکردند چون راهحلی که در نظر گرفته شده بود، ارتباطی با صورت مسئله نداشت. سرانجام فدراسیون فوتبال تصمیم به مداخله گرفت و کمیته انضباطی و اخلاقی تلاش کرد به جنگ این بیاخلاقیها برود، ولی جریمههای سنگین هم نتوانست این مشکل را حل کند.
دایره بسته
مربی علیه مدیرموضع میگیرد، بازیکن علیه بازیکن، مدیر علیه داور و... حتی آنها که در کمیتههای انضباطی و اخلاقی بودهاند، طاقت انتقاد نداشتهاند و بارها وارد این درگیریهای لفظی شدهاند. اما مشکل اصلی کجاست که فوتبال ایران نمیتواند از این دایره بسته خارج شود؟
شاید بتوان مشکل اصلی را در نوع روابط اعضای خانواده فوتبال با یکدیگر دانست. فوتبال ایران از نظر پرداختهای مالی و تا حدودی بخش فنی حرفهای شده، ولی روابط در آن، هنوز مانند سالهای دور است. زمانی که هنوز پخش مستقیم نبود، دوربینها بلافاصله بعد از بازی به سراغ بازیکنان و مربیان نمیرفتند و خبرگزاریها و سایتهای مختلف وجود نداشتند تا مصاحبه دو نفر علیه یکدیگر را به فاصله چند دقیقه روی خط بفرستند.
شرایط جدید نیاز به تعریف دقیق روابط اعضای مختلف خانواده فوتبال دارد. شرح وظایف و حدود اختیارات هر فرد باید تعریف شده باشد و تداخلی با یکدیگر نداشته باشد، در این صورت میتوان امیدوار بود که افراد در سمتهای مختلف با یکدیگر اصطکاک پیدا نکنند. متأسفانه در شرایط فعلی این خود افراد هستند که محدوده کاریشان را با توجه به تعریف فردیشان تعیین میکنند. تعریف هر فرد از یک پست خاص متفاوت است و گاهی دیده میشود که با تغییر افراد، شرح وظایف یک پست خاص کاملا دگرگون میشود.
قانون نانوشته
مسابقات فوتبال اروپا از نظر حساسیت با مسابقات داخلی ایران قابل مقایسه نیست. مثلا مرحله حذفی( مقدماتی)
لیگ قهرمانان اروپا که چندی پیش برگزار شد به مسابقات 40میلیون دلاری شهرت دارد، چرا که ناکامی در رسیدن به لیگ قهرمانان، زیانی در حدود 40میلیوندلار برای تیم بازنده درپی خواهد داشت، ولی با وجود این حساسیت هیچ درگیری یا تنشی بهوجود نیامد؛ دلیل آن هم تنها وجود قوانین نانوشتهای است که براساس آن اعضای خانواده فوتبال خودشان را موظف به رعایت احترام یکدیگر میدانند.
مهدی مهدویکیا که سابقه سالها بازی در بوندس لیگا را دارد، درباره این بیاخلاقیها میگوید:« در فوتبال ایران قبل از اینکه وارد زمین شویم برای حریف دسته گل میبریم، اما وقتی بازی تمام شد با بدترین الفاظ درباره حریف صحبت میکنیم؛ این در شرایطی است که در دنیا بر عکس این اتفاق رخ میدهد. در آنجا قبل از بازی همه برای هم کری میخوانند، اما به محض اینکه سوت پایان زده میشود مربیان دو تیم به طرف هم میروند».
ریشه این ماجرا را میتوان در نبود همان قوانین نانوشته دانست. هر حرفهای اصول و مرامنامهای دارد که افراد شاغل در آن خودشان را موظف به رعایت آن میدانند. مثلا پزشکان در کنار یادگیری این علم، تعهد میدهند که به سوگندنامه بقراط پایبند باشند و در هر حالتی برای درمان بیماران تلاش کنند. فوتبال ایران اما با وجود حرفهای شدن هیچ مرامنامهای ندارد. این مرامنامه را میتوان اخلاق حرفهای نامید که با تعریفی که از اخلاق داریم متفاوت است و به نظر میرسد همان گمشده فوتبالمان باشد.
در آکادمیهای فوتبال اروپا، در کنار یادگیری اصول اولیه فوتبال، نوجوانان نوع رابطه با بازیکن خودی، بازیکن حریف، مربی و داور را هم میآموزند؛ بدین ترتیب آنها در ورود به دنیای حرفهای، خودشان را ملزم به احترام به همه اعضای خانواده فوتبال میدانند. مثلا در برخی باشگاههای انگلیسی رسم است که بازیکنان جوان، هنگام ورود به تیم اصلی باید کفشهای یکی از بازیکنان قدیمی را واکس بزنند. این سنت کمک میکند که آنها دچار غرور کاذب نشوند و کسوت و سلسله مراتب را رعایت کنند. در نقطه مقابل، برخوردهای قهرآمیز با بازیکنان میانسال، معمولا اثری ندارد. نمونه آن جریمههای مالی است که در لیگبرتر ایران برای این بازیکنان در نظر گرفته میشود.
پرخاش؛ از درون زمین به سکو
در فوتبال ایران، واکنشهای پس از شکست هم اغراق شدهاند. مهدوی کیا، هافبک سابق هامبورگ در این مورد میگوید:
«تا وقتی که در فوتبال ایران جا نیفتد که بازی، برد، باخت و مساوی دارد این مشکل پا برجا خواهد بود. اگر قرار به بردن در همه بازیها بود، دیگر فلسفه فوتبال بیمعنی میشد. هوادار در فوتبال ایران باید این را بپذیرد که ممکن است تیمش با وجود بازی خوب ببازد؛ حتی بعضی وقتها هم یک تیم نمیتواند خوب بازی کند و به همین خاطر میبازد. اگر این باور بهوجود بیاید و فرهنگ لازم ایجاد شود، هواداران از فوتبال لذت میبرند».
کی روش هم یک بار در پاسخ خبرنگاری که پرسید «درصورت رویارویی تیم ملی ایران و پرتغال، طرفدار کدام تیم خواهید بود؟» گفت:«طبیعی است ایران چرا که فوتبال جنگ بین دو ملت نیست، بلکه فقط یک بازی است».
بهنظر میرسد این آموزهها را علاوه بر تماشاگران، اعضای خانواده فوتبال هم باید یاد بگیرند. معمولا پرخاش از درون زمین به سکوها منتقل میشود، چرا که مدیران، مربیان و بازیکنان هم غالبا واکنش مناسبی نسبت به شکست ندارند. تا اخلاق حرفهای و فرهنگ فوتبال نهادینه نشود، این مشکل پابرجا خواهد بود.